نگاهي به نمايش بنگاه تئاترال

ساخت وبلاگ

 

 

سفر به اعماق زمان

 

سال ها پيش يكي از دوستان تئاتري خاطره اي از اجراي نمايش بنگاه تئاترال كه در دهه چهل توسط نويسنده به روي صحنه رفته بود،نقل مي كرد.اين دوست با اشتياقي وصف ناپذير از زماني كه براي ديدن نمايش و تجربه اي كه خود بسيار شيرين مي ناميد،با شور و هيجان خاصي حرف مي زد.بخصوص وقتي به بازي مرحوم"رضا كرم رضايي"در نقش بچه لوس و ختنه كرده نمايش مي رسيد نگاهي از سر ترحم به اطرافيان مي كرد و با تبختر مي گفت:بايد اون زمان و اونجا مي بوديد و مي ديديد كه اين مرد چطور اين نقش رو بازي مي كرد.همه از خنده روده بر شده بوديم.اين همان نقشي است كه"داود فتحعلي بيگي"در اجراي كنوني بازي مي كند.تعريف اين دوست از اجراي نمايش بنگاه تئاترال حسرتي بزرگ را بر دلم مي گذاشت و آرزو مي كردم كه كاش مي شد اجراي آن را ببينم.حالا بعد از حدود پنج دهه اين فرصت بدست آمد و توانستم  حسرتي كه سال ها پيش در دلم مانده بود را به آب روان بسپرم.

در هر كشوري،ادبيات كلاسيك به مجموعه آثاري گفته مي شود كه باعث فخر ادبي آن كشور است.آثاري كه سال ها پيش توسط نويسنده و يا شاعري نوشته و سروده شده و حالا بعد از گذشت ساليان متعدد هنوز تاثير گذار است.اين آثار بايد هر چند مرتبه يك بار ورق خورده و غبار روبي شود تا هم نسل گذشته با آن خاطره بازي كنند و هم نسل جديد بدانند كه نياكان اشان چه مي پسنديده و چه چيزي را در زندگي مهم و قابل اعتنا مي دانستند.تئاتر هم از اين موضوع مبرا نيست.اينكه بعد از گذشت پنج دهه به سراغ يكي از آثار كلاسيك نمايشي خود مي رويم،هر چند دير اما حركتي پسنديده و ميمون است.قاعده نا نوشته در باره آثار كلاسيك اين است كه هر نسل براي يك بار هم كه شده بايد به تماشاي آن بنشيند.از سويي تعريف نسل هم تغيير كرده است.زماني هر صد سال را يك قرن مي دانستند.بعدها اين زمان به سي و اكنون به ده سال كاهش يافته است.براي همين با حساب دو دو تا چهار تا مي بايست نمايش بنگاه تئاترال تا امروز پنج مرتبه به روي صحنه رفته باشد.در حالي كه بعد از اجراي اول در دهه چهل،اين بار در دهه نود براي بار دوم به صحنه مي رود.اين تنبلي فرهنگي قابل بخشش نيست.بخصوص كه پاي نسل جديد در ميان است كه مطالبات خاص خود را از جامعه دارد.با اين حساب چهار نسل از ديدن اجراي يكي از آثار كلاسيك خود محروم شده است.حال سوال اين است:پاسخگوي چنين سستي و اهمالي كيست؟چه كسي چنين حقي را از افراد جامعه گرفته است؟اين حق مسلم هر نسلي است كه آثار نمايشي كلاسيك خود را روي صحنه و زنده ببيند.گرفتن اين حق نه تنها به نفع كسي نيست،بلكه در اين ميان اين هنر نمايش است كه آسيب مي بيند.چنين مسئله اي يكي از حلقه هاي مفقوده هنر نمايش اين مرز و بوم است.حلقه اي كه مي بايست رابط بين نسل گذشته و حال باشد.

اجراي نمايش بنگاه تئاترال در سنگلج از تجربيات ناب به حساب مي آيد.انگار بر روي صنذلي نشسته اي و به اعماق زمان سفر مي كني آن هم در سالني كه اين نمايش يك بار در آن اجرا شده است.اين دومين اجرا در سالني واحد توسط كارگرداني كه علاقه خود را بارها و بارها به اجراي نمايش هاي ايراني به واسطه اجراي آثار اكبر رادي به اثبات رسانده،حس خوشايندي به تماشاگر مي دهد.كارگرداني كه حالا در باره اش مي توان گفت بر شيوه اجرايي نمايش هاي ايراني تسلط كافي دارد.نمايش با يك شروع جذاب و ديدني آغاز مي شود.خيل عظيمي از بازيگران دوره گرد با لباس هاي رنگي از طبقه بالاي تالار سنگلج به سوي سالن سرازير مي شوند و دست زنان و پاي كوبان مانند موجي تماشاگر را به سالن مي برند.با همين موج است كه تماشاگران نمايش به وسط معركه پرتاب مي شوند.بازيگران پر تعداد بعد از اين حركت جنبه تزئيني پيدا مي كنند و به غير از لحظه هايي كوتاه،ديگر كاركرد نمايشي ندارند.

بنگاه تئاترال تجربه اي از اعماق تاريخ نمايش ايراني است.در تاريخ تئاتر اين مرز و بوم اتفاقات بسياري رخ داده و فراز و نشيب هاي متعددي طي شده است.چه اتفاقات خوش و چه ناخوش.نگارش و اجراي بنگاه تئاترال از اتفاقات خوش تاريخ تئاتر محسوب مي

شود.اهميت اين نمايش از آنجا مشخص مي شود كه موج موسوم به تئاتر ملي را در تاريخ نمايش كشور،آثاري مانند بنگاه تئاترال بوجود آوردند.تئاتر ملي تئاتري از جنس ايران است.تئاتري ايراني و براي مردم ايران.آدم ها،موضوعات و قصه هايش همه و همه ايراني هستند و ريشه در خلق و خوي اين ملت دارند.مهمترين دستاورد تئاتر ملي براي نمايش كشور،كسب هويت ايراني است.اين نكته از آنجا اهميت پيدا مي كند كه بدانيم تئاتر هنري وارداتي بوده و براي بومي كردن آن بايد جرياني مانند جريان تئاتر ملي پيش بيايد.نمايش هايي مانند بنگاه تئاترال و آثار نويسندگاني مانند بهرام بيضايي،اكبر رادي،گوهر مراد،بهمن فرسي،عباس نعلبنديان،محمود استاد محمد،اسماعيل خلج و خيلي كسان ديگر هر كدام به نوعي و در گونه اي،به تولد و رشد تئاتر ايراني كمك كردند.بنگاه تئاترال و نمايش هاي منتسب به تئاتر ملي دريچه اي بر روي تماشاگران باز كردند كه طي آن جامعه ايراني به شكلي واقعي و حقيقي بر روي صحنه جان گرفت.پاي فانتزي را به نمايش هاي ايراني باز كرد و صد البته اين كار با مهندسي دراماتيك انجام شد.به اين معني كه نويسنده و كارگردان در آن زمان تنها به نمايش ايراني با عناصر بومي و ملي فكر نمي كرد،بلكه با تجربياتي كه از كار كردن در تئاتر كشور و بعد از سال ها تجربه اندوزي بدست آورده بودند،نمايشي به روي صحنه مي بردند ه كه عناصر آن به طرز درست و ماهرانه اي به كار گرفته شده بود.بنگاه تئاترال هرچند نمايشنامه بي عيب و نقصي نيست اما از آنجائيكه از نمونه هاي اوليه آثار تئاتر ملي به حساب مي آيد،مي توان در آن مختصات تئاتر ملي و بومي را مشاهده كرد.شيوه روايي و پرداخت شخصيت ها از مهمترين نمونه هايي هستند كه در اين راستا مي توان مثال زد.استفاده از عناصري مانند جادو،جن و مسائل خرافي از ديگر موارد قابل مثال است.نمايش آئينه تمام نماي دوران ملتهبي است كه اتفاقات متعدد اجتماعي،سياسي و هنري آن را در تاريخ معاصر شاخص كرده است.كودتاي 28مرداد و بر كناري مصدق از عمده تحولات آن دوره به حساب مي آمد.براي همين ادبياتي در عرصه داستان نويسي و تئاتر بر جامعه هنري حاكم شد كه خاص و ويژه بود و به ادبيات كودتايي مشهور شد.فضاي ياس آور و دلمرده،صحنه هاي نمايش كشور را فرا گرفت و اجازه ابراز عقيده و آزادي بيان از روشنفكران و اقشار با سواد جامعه،گرفته شد.سانسور تا حد واژه پيش رفت.در چنين شرايطي به روي صحنه رفتن بنگاه تئاترال حركتي انقلابي محسوب مي شد چرا كه نمايش تمام قواعد معمول تئاتر را در آن مي شكست و در قالب قصه اي شاد و فانتزي با استفاده از عناصر و پيرنگ كاملا"ايراني،ادبيات انتقادي را به جامعه پيشنهاد مي كرد.حال جامعه دلمرده و كم تحركي كه بايد مراقب بسياري از رفتارها و كنش هاي خود باشد،سوسوي نوري را در آسمان مي ديد كه به مانند دريچه اي كوچك به دنياي تيره و تار آن زمان،نور مي پاشيد.

بنگاه تئاترال تنها نمونه اي از نمايش با رعايت شاخص هاي نمايش هاي ايراني نيست اما از مهمترين و محبوب ترين آن است.نمايش بيانيه اي است بر عليه معضلات اجتماعي آن روز ايران زمين.بيان ترس ها و سركوب آرزوهاي نسلي است كه سوخت تا نسل بعد زندگي بهتر و راحت تري داشته باشد.انتقاد از اوضاع خفقان آور و مذمت اخلاقيات فاسدي است كه جامعه را به سوي انحطاط و سقوط مي برد و اين نويسنده است كه با درك چنين موقعيتي دست به نگارش نمايش مي زند.نمايش خود را موظف مي داند تا به بنيادهاي اشتباه جامعه بتازد و در صدد اصلاح آن برآيد.همان وظيفه اي كه از زمان هاي دور بر دوش هنر نمايش گذاشته شده است.

نمي توان از اجراي نمايش حرف زد اما از بازي بازيگران به خصوص بازي ايرج راد در نقش پهلوان كچل سخني نگفت.راد دو ساعت مي رقصد و مي خواند و هيچ خستگي نمي فهمد.مير طاهر مظلومي در نقش زن حاجي يك تنه بار نمك نمايش را بر دوش مي كشد و لحظه هاي كمدي بي نظيري را در نمايش بوجود مي آورد.داود فتحعلي بيگي در نقش شلي شخصيت شل و وارفته را به طرز قابل قبولي روايت مي كند و علي فتحعلي در نقش سياه تمام سعي خود را مي كند تا سياهي به روز باشد و تا مي تواند تكه مي پراند و با وقايع روز شوخي مي كند.هادي مرزبان با درك درست از نمايش اجرايي وفادار به متن جلو روي تماشاگر مي گذارد و موفق مي شود تجربه نسلي ديگر را شكل دهد.نسلي كه چهار دهه دير ديدن نمايش را به تجربيات خوش خود مي افزايد.نسلي كه با اجراي بنگاه تئاترال در اعماق زمان به سفري حيرت آور مي رود.      

 

            

نقد نمایش سلول...
ما را در سایت نقد نمایش سلول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeedmohebi بازدید : 199 تاريخ : يکشنبه 12 اسفند 1397 ساعت: 14:22